کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

برای کیان عزیزم

اکواریوم

پسر خوبم...یکی از کارهای مهد امسالت که من خیلی دوست دارم برگزاری اردوهای خانوادگیه...انگار یه جورائی مجبور میشی خیلی از جاهائی که تو لیست کارهای عقب مونده داره خاک میخوره را بهشون برسی. من خیلی دوست دارم و تا حالا هم سعی کردم همراهیت کنم...ماه آذر اردوی خانوادگیمون اکواریوم بود ..که دقیقا از فروردین پارسال که حدود یک ساعت تو صف بلیط موندیم و پشیمون شدیم قرار بود بریم و نرفتیم... کارت تخفیف کیان برای رفتن به اکواریوم...دو روز ازش مواظبت کرده بود و امروز با خودش اورده رفتیم باه م داخل اکواریوم و یه چیزی بگم یواشکی اولش کلی ذوق کردی و عین چرخ دویدی و ورودیشو رفتی پایین ولی پایین که رسیدی و چراغها خاموش بود ترسیدی و تا آخرش عین م...
29 دی 1395

رستوران من و بابام

قرار خانوادگی دیماه مهدک ودکت رستوران من و بابام بود. مجموعه رستوران مخصوص بچه ها...بدون غذاها و نوشیدنی های مضر...اثری از نوشابه و سوسیس و کالباس و اینا توش نیست. همه غذاها سالمه برای بچه ها...   اینم رستوران و اون هم آیینه های محدب و مقعر و بامزه که کلی من و تو باهاشون بازی کردیم و خندیدیم...تو یکی کوتاه تو یکی چاق تو یکی لاغر..تو یکی دراز.... اینم تبلیغ پیش دبستانیت تو وبلاگت... کیان از راه رسیده..تازه نفس و اماده شیطنت... اول یواشکی دور و بر و جوانب را میسنجه و بعد... کیان شلیک میشه.... این بابای مهربون که فکر کنم اون شب فقط گریه نکرد از دست شماها اومدی گفتی مامان من آقای...
27 دی 1395

کتابخونه و شادبوم

یکی از مزایای داشتن دوستهای صمیمی که بچه های تو رنج سنی بچه آدم داشته باشند اینه که هرجائی توی شهر یه خبر خوب برای بچه ها بشه آدم با خبر میشه. شادبوم و کتابخونه کودک یکی از اون خبرهای خوبه. مامان پویا کشف کرد و ما هم از خداخواسته سعی میکنیم هر دفعه بریم. خیلی خوبه و دوست داشتنی. حداقل برای شهر ما خوبه چون به ندرت همچین چیزهایی توش کشف میشه. امیدوارم موندگار بشه. همیشه اول میریم شادبوم... اینم توضیح و ادرسش برای وبلاگ خونهای دوست داشتنی تا حتما فرشته هاشونا ببرند. یکم قبول دارم این قسمت برای سنت کمه ولی خب دوستش داری اولین گزینه انتخابیت برای بازی روز اول آشپزخونه بود... اینم پیتزای کیان پز برای م...
26 دی 1395

نی نی

وقتی یکی از دوستهای مامان ازش سراغ یکی از وسایل سیسمونی را میگیره و مامان مهسا بهش میگه که مال سیسمونی شما نو نو مونده و میتونه ازش استفاده کنه. بعد مامان مهسا میره تو انباری مامان منیزه و وسایل سیسمونی شما را میاره بیرون و .... خیلی هم ممنون...در تمام مدت نوزادیت با تمام سعی که کردم حاضر نشدی برای یک دقیقه پستونک بخوری... اون پیش بندت منو کشت وووی این کفشت عزیزم چقدر لذت بخشه..دیدن وسایل و لباسهای نوزادی تو ...
21 دی 1395

2017

  سال 2016 داره تمام میشه و سال 2017 داره میاد شهر پر شده از بابانوئل و وسایل کریسمس و درخت کاج و تزئینات خوشگل و منم که عاشق کریسمس... تو هم تزئینات دوست داری و کلی براش ذوق میکنی و البته که کارتونهای کریسمس هم بسیار موثره در به وجد اوردن شماها اینم شما کنار درخت کریسمس عمو نوروز....اونام که تو پلاستیک دستته کیک خامه اییه و به زبون تو از اون کیک خامه ای سوراخا....خیلی دوست داری و هر دفعه میگی میریم عمو نوروز کیک خامه ای بخریم. اینم شما و بابانوئل خیابون حکیم نظامی و اما جشن سال نو مهدکودک...و تصمیم مامان و کیان برای خرید لباس بابانوئل...یه روزم ونده به جشن مهد کودک یادمون افتاددکه لباس بابا...
10 دی 1395

شب یلدا

امسال مراسم شب یلدای مهدکودکتون خیلی بهتر از سالهای قبل بود و خیلی بهتون خوش گذشت. از همه خواسته بودند که با انار انواع دسرهایی که دوست دارند را تهیه کنند و بیارند.من و شماهم انار شکلاتی درست کردیم....اینطوریا... اول شما اون کاغذها را یکی یکی باز کردی و توی سینی چیدی بعد هم با هم دیگه انار ریختیم توشون بعد هم شکلات اب شده بهشون اضافه کردیم اخرش هم سینی هامون را تزیین کردیم...نتیجه زحماتمون هم خوشمل شد و هم خوشمزه یه سری گروه سرود بودید و یک سری هم نمایش شب یلدا. شما گروه سرود بودید و شعر شب یلدا را برامون میخونی خیلی خوشگل...باور کن نمیدونم میشه تو نی نی وبلاگ فیلم هم گذاشت یا نه...قول میدم سریعا تحقیق کن...
2 دی 1395
1